چه خوشخیال بودم که همیشه فکر میکردم در قلب تو محکومم به حبس ابد...!!!
به یک باره جا خوردم،وقتی زندانبان بر سرم فریاد زد هی...تو...آزادی...!
و صدای گامهای غریبه ای که به سلول من می آمد...!!!
تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 91/11/9 | 9:26 عصر | نویسنده : mohamad.17 | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.